مساله نوزدهم چنان من رو به هیجان آورد که یهو بخشی از حافظه ی از دست رفته ام فعال شد. آن مساله به نوعی جهت زندگی من را به سمت آموزش ریاضی سوق داده بود و یهو به یاد آوردم حتی چیزی در مورد آن نوشته ام. مساله این است:
مقدار (sqrt{(۳۱)(۳۰)(۲۹)(۲۸)+۱}) را حساب کنید.
به نظر می رسه برای آن مقدار خوبی جبر لازم است. همچنان که از راه حل پیشنهادی شراره به نظر می آید. ولی در واقع برای حل آن نیاز به جبر ندارید، نیاز به جبر اندیشی دارید. لطفا داستان را در این «روایت معلم ها» که من در سال 1376 برای رشد ریاضی نوشته ام بخوانید. دومین سال فوق لیسانسم و دومین سال تدریسم در مدرسه. این شما و این پاسخی ریاضی وار به رییس جمهور!
راستش هیچ اصراری بر یه مسیر واحد ندارم چون جبر اونقدر پیچیده و در هم تنیده است که اتفاقا مهمه که از جهت های مختلف تجربه بشه. مثلا، یه بار ما سعی کردیم از اریگامی استفاده کنیم. ایده هم این بود که بچه ها وقتی یه قایق با اریگامی می ساختن با توجه به اینکه کجاها تا می زدن، یه چیزهایی تغییر می کرد و یه چیزهایی ثابت می موند و در بیان این ماجرا می شد یه جنبه هایی از جبر رو تجربه کنند. ( متاسفانه جزییات یادم نیست)
اما به همون اندازه که بر مسیر واحد اصرار ندارم، بر مشخص بودن جزئیات مسیر اصرار دارم. و این چیزی نیست که حداقل در اون چیزی که در بالا برای ورود به جبر پیشنهاد کردی دیده بشه. نمی گم وجود نداره، می گم از متنی که نوشتی چیزی در مورد اینکه مثلا فردا اگه خواستم به یه دانش آموز جبر درس بدم چیکار کنم در نمی آد.