Forum

آگاه‌سازی‌ها
پاک‌کردن همه

دانش‌آموزان ضعیف در مقابل دانش‌آموزان قوی

5 ارسال ها
4 کاربران
1 Likes
2,375 نمایش‌
(@kianoosh)
Trusted Member
عضو شده: 6 سال قبل
ارسال‌: 53
شروع کننده موضوع  

از طرف مدرسه‌ای که مهر امسال قراره پایه هفتم و هشتم تدریس بدم، ازم خواسته شده در مورد اینکه با دانش‌آموزان ضعیف‌تر نسبت به دانش‌آموزان دیگه چه کنیم، پیشنهاد بدم و برنامه‌ریزی بشه.
راستش واقعا نمی‌دونم.
چند مورد رایج: ۱. کلاس تقویتی با تمرینات تکراری و شبیه به هم. ۲. فقط دادن تمرینات بیشتر و تکراری که در منزل حل بشه. ۳. کلاس خصوصی ۴. تدوین طرح درس متناسب با تمام بچه‌ها (نمی‌دونم شدنی هست یا نه)

اگر نظرتون رو بگید خیلی ممنون میشم. در مورد این موردها بگید که کدوم رو قبول دارید و کدوم رو ندارید و موردی که ننوشتم هم بگید ممنون میشم.


   
Amir reacted
نقل‌قول
Amir
 Amir
(@amir)
عضو Admin
عضو شده: 6 سال قبل
ارسال‌: 147
 

راستش این سوال به اندازه ی خود آموزش عمر داره. برای همین هم انواع و اقسام پاسخ ها رو می شه به اون داد. من هم پاسخ شخصی خودم را خواهم داد. اول اینکه با سه گزینه ی اول مخالفم به دلیل اینکه با آنچه می خواهم بنویسم و به آن باور دارم و انجام می دهم مخالف اند.

من معمولا از یک «جعبه مساله» استفاده می کنم. منظورم از مساله هر آنچه است که دانش آموز باید انجام دهد و این حتی شامل گوش کردن به توضیحات من هم می شود. چند مساله ی اول، همه ی کلاس را هدف قرار می دهد و همه باید از پس انجام آن بربیاند. خیلی مهم است که (و در واقع دلیل مخالفت ام با گزینه ی اول) این قسمت اول علاوه بر محتوا شامل فرایند هم می شود. مثال. فرض کن قرار است مقسوم علیه را درس بدهم. یه بخش این ماجرا شامل مفهوم مقسوم علیه است و یک بخش ماجرا شامل چگونگی مرتب کردن و نوشتن اطلاعات یک مساله به شکل بدرد بخور (این قسمت فرایند ماجرا است). یا اینکه اگر درس را با یک مساله شروع می کنم، بخش فرایندی ماجرا همه ی آن چیزهایی می شود که مربوط به فرایند حل مساله است. در مورد این فرایند ها تفکیک به قوی و ضعیف ندارم و باور ندارم که تمرین های تکراری و زیاد آنها را هدف قرار می دهد.

بر گردم به جعبه مساله، بعد از چند مساله ی اول، تفکیک را با مساله ها انجام می دهم و نه با دانش آموزان. مساله ها به تدریج چیزهای بیشتری می طلبند ولی همچنان در دسترس همه هستند. با این حساب، حتی یک دانش آموز سنتا قوی لزومی ندارد اگر نخواهد از نردبان مساله ها بالا برود. و برعکس یک دانش آموز سنتا ضعیف ممکن است به خودش جرات بدهد و یک پله ای را که معمولا بالا نمی رود امتحان کند.

پی نوشت. اینکه نردبان در جعبه مساله چه جوری قرار می گیرد را فقط آنها که آقای ووپی را می شناسند می فهمند ?

 


   
پاسخنقل‌قول
(@kianoosh)
Trusted Member
عضو شده: 6 سال قبل
ارسال‌: 53
شروع کننده موضوع  

مرسی دکتر اصغری عزیز. شما بهترینی!


   
پاسخنقل‌قول
(@zohrepandi)
Eminent Member
عضو شده: 6 سال قبل
ارسال‌: 18
 

با نوشته دکتر اصغری که خیلی موافقم

در ادامه چنین روندی، در کلاس هفتم در سال تحصیلی ۹۶، ۹۷ یه تجربه خوب داشتم:

یکی از فرآیندهایی که در کلاس درس خیلی به درد می خوره، گفتگو هست، وقتی مسئله ها متنوع میشه، امکان گفتگو و به اشتراک گذاری راه حل ها کم میشه

برای همین در اون سال همراه با راضیه جلالی که همکارم بود، از ابتدای سال یک زنگ از پنج زنگ هفتگی رو به کلاس دو سطحی اختصاص دادیم، هر هفته در ابتدای اون زنگ به بچه ها توضیح می‌دادیم که تو هر کلاس قراره چه اتفاقی بیفته، مثلا تو یکی قراره مساله هایی که قبلا بهش فکر کردید، مرور بشه و راه حلها شنیده بشه و یک مسئله در همون حدود حل بشه ... و تو اون یکی کلاس قراره فقط جواب مساله قبلی ها رو تو پنج دقیقه بگیم و دو تا مسئله جدید پیچیده تر حل کنیم ...

بچه ها می تونستن اول جلسه بگن که دوست دارن تو کدوم کلاس باشن. داشتیم بچه هایی که تو یه فصل مثلا جبر این ور بودن، یه فصل دیگه مثلا هندسه اون ور، یا بچه های "سنتا قوی" که دوست نداشتن بیان مسئله جدید حل کنن و یا بچه ای که یه بار میومد که مسئله جدید بچشه ...

خیلی خیلی کم پیش میومد که به یکی دو تا از بچه ها توصیه کنیم که کدوم ور باشن.

به نظرم این تجربه برای بچه ها امکان توسعه مبتنی بر علاقه و انتخابشون ایجاد می‌کرد و حتی از شناخت نسبت به خودشون رو افزایش می‌داد.

بازخورد بچه ها به این طرح عالی بود، در هر دو گروه، یعنی هم اونهایی که بیشتر در کلاس اولی بودن و هم اونهایی که بیشتر در کلاس دومی بودن ...

مثلا بچه ای داشتیم که در همه طول هفته اشکالهاش رو رنگی می کرد که اون روز بیاد و حل کنه و خودش می‌گفت که استرسش خیلی کم شده،

یا یکی از بچه ها می‌گفت اولین باره که تو یه زنگ ریاضی من هم جزء کسایی هستم که می‌تونم مسئله رو تو زمانی که بقیه کارشون تموم میشه حل کنم و راه حلم رو بگم


   
پاسخنقل‌قول
(@zohrepandi)
Eminent Member
عضو شده: 6 سال قبل
ارسال‌: 18
 

تحت عنوان "differentiation " میشه یه تکنیک هایی برای گوناگون سازی آموزش ریاضی پیدا کنید

مثلا طرح مسئله هایی باز با نقاط ورود و خروج متعدد و ...


   
پاسخنقل‌قول
(@sharareh8)
Estimable Member
عضو شده: 6 سال قبل
ارسال‌: 102
 

سلام
منم تجربه خودم از کلاسها و کارگاه‌های خانه رو می گم

به نظرم یکی از چیزایی که به طور ذهنی مانع حرکت بچه ها میشه به خصوص ضعیف ها در هنگام حل مسئله، قضاوت شدن بچه ها توسط هم کلاسی ها و معلمشون هست

وقتی که این قضاوت کمتر بشه یا یک نفر مسئول یک ایده نباشه به تنهایی حتی اگر قضاوتی هم بشه یه شخص خاص رو مورد هجمه قرار نمیده

این یکی از دلایلی هیت که به نظرم حل مسئله به صورت گروهی باعث میشه کمتر استرس داشته باشند و شروع به کار کنند.

یه مورد دیگه اینه که حتی اون دانش آموز قوی هم در فرایند حل مسئله ممکنه که چندین بار راه حلش رو عوض کنه تا به یک راه خوب و درست برسه اما وقتی که می خواد مسئله رو پای تخته حل کنه فقط پاک نویسش رو می نوسه و کسی نمیفهمه توی چک نویسش چه کارا که نکرده! برای همین ضعیف ها همیشه با دیدن راه حل های درست قوی ها یا بعضا حتی خود معلم کلاس فکر می کنند اونها چقدر قوی هستند و نمی تونند هیچ وقت به گردپاشون هم برسند. اما وقتی بچه ها به صورت گروهی مسئله رو حل می کنند متوچه میشوند شاگرد اول کلاس هم ممکنه چندین بار راهش رو عوض کنه و هی بخوره تو دیوار و هی بخوره تو دیوار تا بالاخره راه درست رو پیدا کنه. این باعث میشه نگرش بچه ها به فرایند حل مسئله درست بشه و بفهمند استباه کردن، کاملا طبیعی هست در این فرایند.

به غیر از اون خوب موقع حل مسئله هم به هم کمک می کنند و هر بار یکی یه چیزی می گه و نفر بعد، ایده رو تکمیل می کنه تا بالاخره به یه جای خوبی برسند. این طوری بچه های ضعیف هم خودشون رو سهیم می دونند در محصول نهایی و کم کم اعتماد به نفس پیدا می کنند.

فعلا همینا به ذهنم رسید


   
پاسخنقل‌قول